به نام خلق بقیع
آن هنگام که الهه باران از خیابان تنهایی ام عبور می کند و
اشک سد تجمل غرور نهفته ام را می شکند
و آن هنگام که دستهای نامهربان غم سلسله جبال دلتنگی را بر پهنای زندگیم وسعت می بخشد
آن هنگام با دلی پراز امید به سویت می آیم در حوضچه اخلاصم وضوی عشق می سازم
سجاده دل می گشایم و پا در حریم خلوت عشق می گذارم و
دست طلب به سویت دراز می کنم واشک را دعوت می کنم تا در این ضیافت بی ریا او هم مهمان تو باشد
اکنون ای آشنای دل با کوله باری از تنهایی و گناه به سویت آمده ام تا در این تنگنای راه پر پیچ و خم زندگی امید دل لرزانم باشی
به سویت آمدهام تا یاریم فرمایی که جز مهر تو مهر دیگری بر دل راه ندهم
تا یاریم فرمایی که
پناهگاه دل خسته ام جز حریم خلوت عشق تو جای دیگری نباشد
پس یاریم فرما
دست لطفت را به سویم دراز کن تا در طولانی ترین راههای امید مهمان مکتب عشق تو باشم
Where love is, God is also .
.
هر کجا محبت باشد، خدا هم هست
God is in your heart, yet you search for Him in the wilderness
.
.خدا در قلب توست و تو در بیابان ها به دنبالش می گردی
The nearer the soul is to God, the less its disturbances,
since the point nearest nearest the circle is subject to the least motion.
.هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است
.
زیرا نزدیک ترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد
Every happening, great and small,
is a parable whereby God speak s to us,
and the art of life is to get the message.
هر اتفاقی که می افتد، چه کوچک چه بزرگ، وسیله ای است
.برای آن که خدا با ما حرف بزند و هنر زندگی دریافت این پیام هاست