کبوتر بقیع

مذهبی

کبوتر بقیع

مذهبی

یا حسین

باز هم رنگ عزا دارد دلم
رنگ سرخ کربلا دارد دلم
کربلای عشق را معنا کنید
گریه بهر یوسف زهرا کنید
نظرات 1 + ارسال نظر
داستان قصه رمان عاشقانه چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 00:24 http://way.blogfa.com

تویی آن غرقه به خونی، که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا، تو حسین خون خدایی
سرت از پیکر پاکت، که لب تشنه بریده
بدنت را که به خاک، سیه ای کشته کشیده
به لب آب روان کشته ی لب تشنه که دیده
چه بود جرم و گناهت که مرمل به دم ایی

تن عریان تو خونین، به زمین در بر زینب
شده درلوج خون، غرقه مه عنبر زینب
نبود بی تو دگر تاب و توان یاور زینب
چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی

به برت خفته به خون قاسم و عبدالله و جعفر
به دم تیغ جفا کشته تو دیدی علی اکبر
نه سلاح ماند، نه علم مانده، نه عباس دلاور
همه یاران تو در کربلا گشته فدایی

نه سری در بدن تو که ببوسم سر و رویت
نه تو را نای و گلویی که زنم بوسه گلویت
نه گلابی که بشویم بدن غالیه بویت
نه لباسی زتو برجا نه سلاحی نه عبایی
نه لباسی زتو برجا نه سلاحی نه عبایی

تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا تو حسین خون خدایی
تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا تو حسین خون خدایی


ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان را بر شما و تمام شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم

مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.