کبوتر بقیع

مذهبی

کبوتر بقیع

مذهبی

دلم را سپردم به بنگاه دنیا

دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هرروز برای دلم مشتری آمد و رفت
وهی این و آن سرسری آمد و رفت

ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشانکرد
دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت چرا این اتاق پر از دود و آه است

یکی گفت چه دیوار هایش سیاه است.
یکی گفت چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟
و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم

میلاد امام حسن مجتبی(ع)


در زمزمه‌ام ذکر دل آرای شماست
دل عاشق و دیوانه‌ی سیمای شماست

امشب همه جا حریم عشق حسن است
در سفره‌ی افطار دلم جای شماست

میلاد امام حسن علیه السلام مبارک باد

آقا نیامدی



آقا نیامدی تو وعالم غریب شد
کار تمام مردم دنیا عجیب شد

دم میزنند از تو وعشقت ولی دریغ
دست صداقتی که فشردم فریب شد

یک عده مضطرب ، نگرانند و منتظر
دست دعا بلند به ام یجیب شد

من ماندم و دوچشم به ره مانده در گذر
مولا نیامدی و دلم بی شکیب شد

شیطان فریفت آدم و سیبی به او خوراند
رحمی که باغ زندگیم پر ز سیب شد

مردم دلی به پاکی آیینه ها کجاست!؟
انگار دست عاطفه ها نانجیب شد

تنهایی رضا و غریبی ودرد عشق
آقا نیامدی تو و عالم غریب شد